تجلی «مادر» در وصیتنامه یک شهید

شهید «حسین شفیع بغدادآباد» در وصیتنامه خود درباره مقام مادر اینگونه نوشته است: «وقتی به زمانی که میاندیشم ذرات وجودم همگی دراثر رنجها و زحمات شبانه روزی تو پرورش یافته؛ دلم میلرزد که مبادا نتوانم یکی از میلیونها حقی را که بر گردن من داری ادا کرده یا وظیفه خویش را نسبت به تو انجام دهم».روز بیستم جمادی الثانی مطابق با ولادت با سعادت اسوه مادران عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) که به روز بزرگداشت مقام مادر و روز زن نامگذاری شده بهانهای شد تا تجلی مادر را در وصیتنامه شهید «حسین شفیع بغدادآباد» فرزند محمدعلی روایت کنیم.
این شهید در وصیتنامهاش آورده است: «خدایا از تو میخواهم که مرگم را شهادت در راه خودت زیر پرچم اسلام با اولیاء خودت قرار دهی.
مادر عزیزم حال چند کلمه ای پراکنده در مقامت عرض ادب خواهم کرد تا یادآوری برای دیگران هم باشد که بدانند مقام مادر چیست و هرکاری برای مادر خود انجام دهند جبران کننده زحمات ارزنده او نخواهد بود.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
مادر، هرچه به ذهن و مغز خویش فشار آوردم کلمهای به ذهنم نرسید که بتواند مقام و عزت تو را آن طور که باید و شاید در بر داشته باشد و بزرگی تو را برساند، از این جهت تو را به همان نام مادر خطاب کردم زیرا این کلمه کاخ منزلت و قدرت تو را تا عرش خدای تعالی بالا می برد و به خوبی می تواند معرف وجود و شخصیت تو باش.
تو آن گوهر یگانه هستی که خداوند به بشر می بخشد و زمانی دیگر پس میگیرد. مادرم، در تمام دنیا هیچ چیز به عزیزی تو نمیرسد حتی جان نخواهد توانست مانند تو گرامی و محبوب باشد. وقتی به زمانی که میاندیشم ذرات وجودم همگی در اثر رنجها و زحمات شبانه روزی تو پرورش یافته؛ دلم میلرزد که مبادا نتوانم یکی از میلیونها حقی را که بر گردن من داری ادا کرده یا وظیفه خویش را نسبت به تو انجام دهم.
مادر، در جهان عشق و محبت های گوناگونی وجود دارد که هر کدام آتشی است که دل و جان را تابان و فروزان می سازد و لیکن هیچکدام به پاکی و صفای مهر تو نمی رسد. عشق و محبتی که در قلب تو وجود دارد لطف الهی است و از قید و بند همه آلایشها پاک است.
مادر بگذار تو را بعد از خدای بزرگ پروردگارم بنامم و چنان در پیشگاهت افتم که چشمانم پای تو گردد.
مادر مهربانم، میدانم که صفت مادر در وجود توست و در مرگ من گریه میکنی و خواهی گریست ولی بدان با مرگ من انسان به کمال میرسد و تو در زندگیات چنان مرا تربیت و پرورش داده ای که به آسانی به هدف اصلی بشریت یعنی جمال و کمال رسیدهام و نیز بدان که با شیون و گریه تو دشمن شاد می شود و روحیهاش قوی تر می شود تا آنجا که قادر هستی جلوی خود را بگیر و صبر و استقامت را پیشه خود ساز که این کار تو باعث خشنودی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران خواهد شد.
مادر تو آنقدر فداکار و مهربانی که برای آسایش و موفقیت فرزندت از بذل جان هم دریغ نداری بگو چگونه می تواند از این همه لطف و خوبی که در مورد من انجام دادی سپاس و شکرگذاری کنم.
مادر تو آسمانی و من در زمین. خورشید مهر و محبت خویش را در گلستان دل و جانم بتابان تا همه وقت شاد و خندان بماند و گر نه از خزان بی مهری افسرده شده و در زمستان بی محبتی میمیرم.
باز جملهای خیلی مهم را تکرار میکنم مادر بدان که فرزندت در راهی قدم نهاده که خواست تو است، راهی که مقربان درگاه خداوند قدم نهاده اند راهی که اولیاء خداوند نهادهاند.
مادرم، من آرزوی شهادت در راه خدا را دارم مبادا در مرگ من ناراحت بشوید و لباس سیاه بپوشید اما هر لحظه به فکر من افتادی صحنه کربلا را به یاد بیاور که میگفتی ای کاش فرزندم در کربلا بود و حسین (ع) را یاری میداد. پس اکنون صحنه جبههها مانند کربلاست و تو قربانی خویش را دادی».