شهیدی که در عملیات «بیت المقدس ۷» رایحۀ گلهای بهشت را استشمام کرد

شهید زارع سرانجام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۶۷ زمانی که مشغول انجام وظیفه در عملیات بیتالمقدس ۷ بود رایحۀ گلهای بهشت را با مشام جان استشمام نمود و در سن ۳۲ سالگی همسر و فرزندان و آنچه رنگ مادی داشت را رها کرده در تاریخ حماسۀ خونبار ایران به ثبت رسانید.
کتاب «السابقون ابرکوه» روایتی از نقش اهالی روستای «مریمآباد» در دفاع مقدس است که در صحنههای علمی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی شهرستان ابرکوه میدرخشند.
این کتاب به قلم «محمدرضا بابایی ابرقویی» نگارش شده است و در برگیرنده معرفی شهدا، جانبازان و خاطرات رزمندگان است.
روستای «مریمآباد» از توابع شهرستان «ابرکوه» از جمله مناطق محروم از امکانات مدرن، اما غنی و سرشار از سرمایههای معنوی است.
این روستا مثل سایر مناطق شهیدپرور خطه حماسه خیز ایران، شهدایی را به اسلام تقدیم داشته که یکی از آنان شهید «شکرالله زارع » است.
شهید شکرالله زارع متولد سومین روز از دومین ماه بهار سال ۱۳۳۵ در روستای مریمآباد شهرستان ابرکوه است. شکرالله زندگی را با تربیت پدری مهربان به نام حسین و مادری دلسوز و پاکدامن آغاز و رشد و نمو کرد تا به سن نوجوانی و بلوغ جسمی و فکری رسید.
از همان ابتدا پسری کوشا، پرتلاش و به دنبال فراگیری متون و حرفههای مختلف بود تا اینکه در بنّایی مهارت یافت. وقتی توانست به استقلال برسد، تشکیل خانواده داد که ثمرۀ آن پنج فرزند است. فردی بسیار خوشخلق، آرام و متواضع بود. خوش مَشربی و مهربانی او در برخوردها و معاشرتهای اجتماعی زبانزد عام و خاص است.
با شروع جنگ تحمیلی و آغاز تهاجم عراق به کشور ایران، شکرالله نیز از قطرههای زلالی بود که موجودیت و هویت خود را در دریای انقلابیون و حماسه سازان ایرانی میدانست. به همین لحاظ با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چون رود به بحر خروشان مبارزان پیوست و برای دفاع از ملت و مذهب و ناموس خویش عازم میدان نبرد با کفار بعثی شد.
وی عازم منطقۀ عملیاتی جنوب شد و در عملیات های متعددی شرکت فعال داشت. سرانجام در تاریخ ۲۴/۳/۱۳۶۷ زمانی که مشغول انجام وظیفه در عملیات بیتالمقدس۷ بود رایحۀ گلهای بهشت را با مشام جان استشمام نمود و در سن ۳۲ سالگی همسر و فرزندان و آنچه رنگ مادی داشت را رها کرده در تاریخ حماسۀ خونبار ایران به ثبت رسانید.
«حسن کاظمی» همرزم شهید زارع در مرود نحو شهادتش می گوید: «موقع عبور از سه راه مرگ، گلولۀ تانک به عقب ماشین تدارکات خورد، با دوستان به سمتش دویدیم. یک ترکش به پیشانی و یکی هم زیر بغلش شکرالله خورده بود. او را به بیمارستان صحرایی امام رضا(ع) بردیم، امّا از دکتر کاری ساخته نبود، همانجا به شهادت رسید.»
انتهای پیام/